۱۳۸۸ تیر ۱۵, دوشنبه

جامعه شناسی چیست ؟

جامعه شناسی مطالعه قوانین و فرایندهای اجتماعی است که مردم را نه تنها به عنوان افراد و اشخاص بلکه به عنوان اعضاء انجمنها ،گروهها و نهادهای اجتماعی شناسانده و مورد بررسی قرار می دهد ।جامعه شناسی مطالعه زندگی اجتماعی گروهها و جوامع انسانی است।مطالعه ای هیجان انگیز و مجذوب کننده که موضوع اصلی آن رفتار خود ما به عنوان موجودات اجتماعی است ।دامنه جامعه شناسی بینهایت وسیع است و از تحلیل برخوردهای گذرا بین افراد در خیابان تا بررسی فرایندهای اجتماعی جهانی را در بر می گیرد.
جامعه شناسی یکی از رشته‌های علوم اجتماعی است که زندگی اجتماعی را در جوامع تطور یافته با روش علمی مورد مطالعه قرار می‌دهد, اما باید متذکر شد که زندگی اجتماعی موضوع بحث کلیه علوم اجتماعی است که هر کدام به جنبه خاصی از حیات اجتماعی توجه دارند, مثلاً علم اقتصاد یکی از علوم اجتماعی است که جنبه مادی زندگی انسان و خصوصاً مسائل مربوط به تولید کالا, جریان ,توزیع ,مبادله و مصرف را مطالعه می‌کند. علم حقوق به وضع قوانین و چگونگی اجرای آن در جامعه می‌پردازد و قوانین حاکم بر روابط افراد جامعه را مورد پژوهش قرار می‌دهد. علم سیاست درباره انواع حکومت مطالعه می‌کند . روانشناسی اجتماعی خصوصیات روانی فرد را در جامعه مورد بررسی قرار می‌دهد و از روابط فرد و جامعه و روابط افراد با یکدیگر و تاثیرات متقابل آنها سخن می‌گوید. مردم شناسی دانشی است که به مطالعه وتحقیق در فرهنگ بویژه فرهنگ مردم ابتدائی در جوامع تحول نیافته می‌پردازد. علم جمعیت خصوصیات جمعیتی و ترکیب های سنتی و جنسی و توزیع و تراکم و حرکات جمعیت را مورد بررسی قرار می‌دهد. بنابراین باید تفاوت جامعه شناسی را با دیگر علوم اجتماعی معلوم کرد و موضوع آنرا مشخص ساخت . قبل از هر چیز باید بگوئیم که تعریف جامعه شناسی بصورتی که همه خصوصیات آن در قالب عبارتی محدود بیان شود امری دشوار بنظر می‌رسد ,زیرا جامعه شناسی علمی است جوان که با سرعت رو به تکامل می‌رود. بهمین دلیل است که جامعه شناسان بر حسب تمایلات علمی و طرز فکر و روش خاص خود تعاریف گوناگونی از این دانش بدست داده‌اند. اگوست کنت فرانسوی نخستین کسی است جامعه شناسی را بعنوان علم مستقلی اعلام کرد و آنرا در طبقه‌بندی علوم جای داد. کنت بکار بردن تجربه را در شناسایی جامعه تجویز کرد و بدین ترتیب پایه جامعه شناسی علمی را بنا نهادو از همین روست که بعنوان پدر جامعه شناسی معروف گردید. بنظر این دانشمند جامعه شناسی علمی است که پدیده‌های اجتماعی را با روش علمی مورد بررسی قرار می‌دهد, یعنی بجای خیال پردازی و فلسفه بافی درباره امور اجتماعی باید بروش علمی یعنی همان علوم طبیعی که مبتنی بر مشاهده , آزمایش و تجربه است توسل جست. اگوست کنت تمدن بشر را زائیده ترقی فکر او می‌داندو معتقد بود در همه علوم این پیشرفت شده است جز در علم اجتماعی جامعه شناسی باید این خلاء را پر کند . او به این دانش نخست نام فیزیک اجتماعی را اطلاق کرد زیرا عقیده داشت که باید با روش علمی که علوم طبیعی معمول است به کار شناختن جامعه پرداخت . امیل دورکیم یکی دیگر پیشقدمان جامعه شناسی است که در ارائه جامعه شناسی به مثابه علمی مستقل همانند علوم تجربی اصرار زیاد داشته است . وی عقیده دارد که امر اجتماعی را جز با امر اجتماعی دیگر نمی‌توان تبیین نمود و با کاربرد افکار فلسفی در جامعه شناسی بشدت مخالف است . بنظر دورکیم امور اجتماعی را باید مانند اشیاء تلقی نمود زیرا بهمین نسبت این امور عینیت داشته و ملموس می‌باشند. در تعریف جامعه شناسی وی می‌گوید : جامعه شناسی علم به نهادهای اجتماعی است. هر یک از جامعه شناسان تعریف خاصی برای جامعه شناسی ارائه داده‌اند. ژرژ گوریچ جامعه شناسی معاصر فرانسوی در مقاله‌ای تحت عنوان موضوع و روش جامعه شناسی پس از اینکه بسیاری از این تعاریف را در می‌کند سرانجام خود تعریفی بدین مضمون ارائه می‌دهد که : جامعه شناسی علمی را که پدیده‌های اجتماعی را در همه سطوح و با در نظر گرفتن تحولات آنها , و نیز گروههای کوچک و جوامع بزرگ را از نظر سیرتکوینی و اضملال آنها مورد مطالعه قرار می‌دهد. ساموئل کنیگ جامعه شناسی را علم مطالعه رفتار و کردار آدمی در گروه از یک طرف و چگونگی مناسبات متقابل افراد از طرف دیگر می‌داند. در تعاریف مذکور هر چند که اشتراک در مفهوم وجود دارد ولی تفاوت‌هایی هم از لحاظ هدف ونقطه نظرهای اصلی مشاهده می‌شود. بخصوص در میان دو دسته از جامعه شناسان امریکائی و اروپائی , جامعه شناسان اروپایی در تعریف از جامعه شناسی بیشتر به ساخت و ترکیب جامعه و قالب های کلی آن اهمیت می‌دهند در حالیکه برای جامعه امریکایی آنچه که بیشتر از هر چیز اهمیت دارد روابط افراد و کنش های گروهی است . در کشورهای سوسیالیستی جامه شناسی رنگ و محتوی متفاوتی دارد. در این کشورهای جامعه شناسی متاثر از ایدئولوژی مارکسیستی است . و به هیات کلی جامعه نظر داردو در صدد پیش بینی تحولات آن در آینده است. در حالیکه جامعه شناسی در آمریکا به توصیف امور اجتماعی بطور جزئی می‌پردازد و بیشتر جنبه تحلیلی و تجربی دارد. بطور کلی می‌توان از تعاریف فوق تعریفی کوتاه و در عین حال جامع بقرار زیر ارائه نمود: "جامعه شناسی یکی از رشته های علوم اجتماعی است که پدیده‌های اجتماعی را در جوامعه تطور یافته (تحول یافته) با روش علمی مورد مطالعه وبررسی قرار می‌دهد." بر اساس تعریف فوق پدیده‌های اجتماعی بطور کلی شامل تمام امور وپدیده‌هایی می‌گردد که دارای ویژگی جمعی بوده واجزاء و عناصر مختلف تشکیل دهنده‌ جامعه انسانی محسوب می‌گردند این امور را می‌توان در سه دسته امور مربوط به مرفولوژی اجتماعی (ریخت شناسی اجتماعی),امور مربوط به ساخت درونی جامعه (فیزیولوژی اجتماعی) و امور مربوط به رفتارهای گروهی و جمعی(شامل هیجانات و جریانات اجتماعی)جای داد .
موضوع جامعه شناسی پدیده اجتماعی است که از زندگی اجتماعی نشات می‌گیرند زیرا در جامعه بوجود می‌آیند. موجودیت مستقل دارند و تغییر و تحول می‌یابند و همچنانکه پدیده‌های زیستی با طبیعی موضوع علوم متفاوتی است. پدیده‌های اجتماعی هم موضوع علوم اجتماعی است. بنابراین هریک از این علوم جنبه‌های خاصی از پدیده‌های اجتماعی را مورد مطالعه قرار می‌‌دهند. در زبان جامعه شناسی , پدیده اجتماعی به هر واقعیت اجتماعی اطلاق می‌شود که برای همه آشکار بوده ,عینی وملموس باشد. این اصطلاح شامل سازمان‌ها ,موسسات, نهادها و جلوه‌های گوناگون حیات اجتماعی چون هنر, ادبیات , آداب و رسوم , سنت‌ها, آموزش و پرورش , جریانها و پدیده‌های بیشمار دیگری می‌گردد که هر فرد آنها را در خارج از خود می‌یابد. درباره ماهیت پدیده‌ها و امور اجتماعی میان جامعه شناسان اختلاف نظر وجود دارد. برخی جامعه شناسان که پیرو مکتب روانشناسی هستند پدیده‌های اجتماعی را از نوع پدیده‌های روانی و فردی می‌دانند و معتقدند که امور اجتماعی را می‌توان با نفسانیات تحلیل و تبیین کرد . بنا به اعتقاد آنان جامعه از افراد تشکیل می‌شود و برای شناخت آن باید اجزاء تشکیل دهنده آن را بشناسیم و اگر نفسانیات افراد را شناختیم جامعه را نیز شناخته‌ایم و احوال و اخلاق و صفات فردی مبین امور و احوال اجتماعی می‌باشد. این بینش درباره ماهیت امور اجتماعی درست نیست. زیرا اولاً افراد با کنش‌های متقابل خود پدیده‌هایی را بوجود می‌آورند که به تنهایی قادر به ایجاد آنها نیستند. ثانیاً کافی نیست که افراد شناخته شوند تا امور اجتماعی را بتوان تبیین کرد زیرا نفسانیات افراد در جامعه بصورت دیگری در می‌آیند. امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی از کسانی است که بیش از همه به بحث درباره ماهیت امور اجتماعی, خصوصیات , روش مشاهده و بررسی آن پرداخته است । دورکیم به خاطر آنکه امور اجتماعی را استقلال موضوعی بخشد و علمی بودن آن را محقق گرداند عقیده دارد که پدیده اجتماعی را باید مانند اشیاء بررسی کرد و در اثبات این نظر در کتاب قواعد روش جامعه شناسی فصلی را به قواعد مشاهده امور اجتماعی اختصاص داد و پس از اینکه روش معمول در سایر علوم و سوابق امر در جامعه شناسی اشاره می‌کند , وعقیده دارد که پدیده های اجتماعی را نیز باید مانند پدیده‌های مادی مطالعه کرد و آنها در حکم اشیاء تصور کرد.
مقدمه

انسانها بیشتر عمرشان را در گروهها زندگی می کنند؛آنها به عنوان اعضای خانواده ، ساکنان یک محله یا شهر، اعضای یک گروه خاص اجتماعی یا اقتصادی و یا مذهبی و قومی نیز به عنوان شهروندان یک ملت با یکدیگر رابطه دارند. انسانها حتی اگر خودشان هم آگاه نباشند که اعضای یک گرو هند ، باز به شیوه هایی فکر و عمل می کنند که دست کم بخشی ازآنها را عضویت در گروه تعیین می کند. نوع لباسی که آدمها می پوشند، نوع خوراک و نحوه خوردن آنها، عقاید و ارزشهایشان و رسومی که رعایت می کنند، همگی تحت تأثیر عضویت آنان در گروههای گوناگون می باشند.
جامعه شناسی را می توان به عنوان بررسی علمی زندگی گروهی انسانها تعریف کرد.جامعه شناسان در واقع می کوشند تا آنجا که ممکن است این نکته را به دقت و به گونه ای عینی توصیف و تبیین کنند که انسانها چرا و چگونه در گروهها با یکدیگر رابطه دارند.
یکی از اهداف عمده جامعه شناسی پیش بینی
رفتار اجتماعی و نظارت بر آن است. این هدف در جامعه نوین بصورتهای گوناگونی تحقق می یابد. همچنین جامعه شناسی به تخفیف تعصبها و پیشداوریهایی که مانع انعطاف پذیری بیشتر انسانها در برخورد با موقعیتهای تازه می شوند، کمک می کنند.
سرانجام باید گفت که بررسی جامعه شناختی شیوه های نگرش و واکنش نوینی را در برخورد با سیمای پیوسته متغیر واقعیت اجتماعی، برایمان فراهم می آورد ।

تاریخچه


جامعه شناسی جوان ترین رشته علوم اجتماعی است. واژه جامعه شناسی را در سال 1838
اگوست کنت فرانسوی در کتاب فلسفه اثباتی اش بدعت گذاشت .کنت را عموما بنیانگذار جامعه شناسی می دانند. او معتقد بود که علم جامعه شناسی باید بر پایه مشاهده منتظم و طبقه بندی استوار گردد.
هربرت اسپنسر انگلیسی در سال 1876 نظریه تکامل اجتماعی را تحول بخشید که پس از پذیرش و رد اولیه ، اکنون بصورت تعدیل شده دوباره پذیرفته شده است. اسپنسر نظریه تکاملی داروین را در مورد جوامع بشری به کار بسته بود. او معتقد بود که جوامع انسانی، از طریق یک تکامل تدریجی، از ابتدایی به صنعتی تکامل می یابند. او در نوشته هایش یادآور شده بود که این جریان یک فراگرد تکاملی طبیعی استکه انسانها نباید در آن دخالت کنند.
لستر وارد آمریکایی کتاب جامعه شناسی پویا را در سال 1883 منتشر کرد. او در این کتاب از پیشرفت اجتماعی از طریق کنش اجتماعی با هدایت جامعه شناسان ، هواداری کرد.
امیل دورکیم در 1895 کتاب قواعد روش جامعه شناسی را منتشر کرد و در آن ، روشی را که در بررسی ماندگارش از خودکشی در گروههای گوناگون به عمل آورده بود، به روشنی شرح داد. دورکیم یکی از پیش گامان تحول جامعه شناسی است. او سخت بر این باور بود که جوامع بشری با باور داشتها و ارزشهای مشترک اعضایشان انسجام می یابند.
ماکس وِبِر (1920-1864)معتقد بود که روشهای علوم طبیعی را نمی توان درباره مسائل مورد بررسی در علوم اجتماعی بکار بست. وبر استدلال می کرد که چون دانشمندان اجتماعی جهان اجتماعی محیط زندگی خودشان را بررسی می کنند، همیشه قدری برداشت ذهنی در بررسیهایشان دخالت دارد. او معتقد بود که جامعه شناسان باید فارغ از ارزشهایشان کار کنند و هرگز نباید اجازه دهند که تمایلات شخصی شان در پژوهشها و نتیجه گیریهایشان دخالت کنند.
درس جامعه شناسی در دهه 1890 در بسیاری از دانشگاهها ارائه شد। در 1895، مجله آمریکایی جامعه شناسی انتشارش را آغاز کرد و در 1905 انجمن جامعه شناسی آمریکا بنیان گذاشته شد.

حوزه های تخصصی جامعه شناسی

جامعه شناسی فرهنگ
روان شناسی اجتماعی
جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی
جامعه شناسی توسعه
جامعه شناسی دین
جامعه شناسی هنر
جامعه شناسی ادبیات
جامعه شناسی صنعتی
جامعه شناسی شهری
جامعه شناسی پزشکی
جامعه شناسی قشرها و نابرابریها
جامعه شناسی روستایی
جامعه شناسی سازمانها
جامعه شناسی کار
جامعه شناسی خانواده
جامعه شناسی آموزش و پرورش
جامعه شناسی بررسی مسائل اجتماعی
جامعه شناسی تغییرات اجتماعی
جامعه شناسی انحرافات
جامعه شناسی ارتباطات
جامعه شناسی انقلاب
و رشته های دیگر

ارتباط جامعه شناسی با علوم دیگر

معمولا علوم را به دو شاخه عمده تقسیم می کنند که یکی را علوم طبیعی و دیگری را علوم اجتماعی می گویند. علوم طبیعی با بررسی پدیده های مادی سر و کار دارند ولی علوم اجتماعی عرصه پهناور رفتار انسانی را بررسی می کنند. جامعه شناسی یک علم اجتماعی است.
علوم اجتماعی دیگر عبارتند از:
روان شناسی (بررسی رفتار فردی)؛روان شناسی اجتماعی(بررسی روابط افراد با گروه)؛علوم سیاسی(بررسی حکومت،فلسفه سیاسی،و تصمیم گیری دولتی)؛اقتصاد(بررسی تولید،توزیع و مصرف کالاها و خدمات در جامعه)؛و انسان شناسی (شامل باستان شناسی که به مطالعه بقایای تمدن های از بین رفته می پردازد،زبان شناسی که بررسی زبان است،انسان شناسی جسمانی که کارش بررسی تکامل انسان است و انسان شناسی فرهنگی یا اجتماعی که با بررسی شیوه های زندگی در میان اجتماعات سراسر جهان سرو کار دارد.) رشته های جامعه شناسی و انسان شناسی فرهنگی و اجتماعی مفاهیم مشترک بسیاری دارند. جغرافیا (که به بررسی نقش مشخصات اقلیمی در فراگرد های گونا گونی چون رشد،انحطاط و جنبش اجتماعات جهان می پردازد)و تاریخ(که رویدادهای گذشته را بر حسب فعالیتهای بشری ثبت و تعیین می کند)،نیز با جامعه شناسی ارتباط دارند.
درباره تفاوت میان علوم اجتماعی و رشته های جامعه شناسی دو نظریه مطرح می باشد:
نظر اول این است که هر یک از رشته های علوم اجتماعی بطورذ کلی به تحلیل امور و مسائل مربوط به موضوع خود می پردازند.
نظر دوم این است که هر یک از علوم اجتماعی به یکی از ابعاد مختلف واقعیت اجتماعی توجه دارد و رشته های جامعه شناسی هم همین کار را انجام میدهند ، اما با این تفاوت که در این حد توقف نمی کند بلکه سعی دارد در تحقیق و مطالعه از یک لایه اجتماعی آنرا به لایه های دیگر ارتباط دهد و بصورت یک کل واحد در نظر بگیرد و تبیین نماید.